خواستگاه کتاب ملت عشق
پژوهشگران کتاب ملت عشق را ادامه یک جریان قوی شرق شناسی میدانند. خوشبختانه در دو دهه اخیر نویسندگانی که در غرب در مورد ما مینویسند، بیشتر شدهاند. این نویسندگان با زبانهای غربی بزرگ شدهاند. حتی اگر ریشههای شرقی داشته باشند باز هم داشتان گفتن آنها بسیار برای غربیها دلنشینتر است. همچنین چون با فرهنگ شرق هم عحین هستند، توجه ما را نیز جلب میکنند.
این داستانها زمانیکه وارد حیطه خیال انگیز عرفان میشوند بیشتر دلربایی میکنند. برای خواننده غربی هم همینطور است. شرق اسرارآمیز با سلاطین، فرشهای جادویی، هزار و یک شب و افق بیپایان تپههای شنی برای خواننده غربی به تصویر خاصی تبدیل شدهاست.
دسته دیگر طرفداران این کتاب مسلمین ساکن غرب هستند. بسیاری از آنها با وجود گذشت چند نسل هنوز خود را “غربی” نمیدانند. آنها همچنان در تلاشند تا با وطن جدا افتاده خود در ارتباط باشند.
خواندن سرگذشت یکی از آنها که همچنان در وطن است درد آنها را آرام میکند. این نیاز را الیفل شافاک به درستی دریافته و پاسخ داده است. هرچه باشد خود او نیز به همین دسته تعلق دارد.
از نظر شافاک، «معنویت»، «عرفان» و «سفرهای معنوی درونگرا به سراسر جهان» مفاهیم زیبایی هستند. او این مفاهیم را در داستان خود گنجانده است. از آنجایی که این عبارات با گفتمانهای معمولی دینی متفاوت هستند، حساسیت بر نمیانگیزند و برای همه قابل درک میشوند.
داستان اصلی کتاب ملت عشق
الا روبینشتاین یک شوهر، سه فرزند نوجوان و خانه ای دلپذیر دارد. همه چیزهایی که باید او را با اعتماد به نفس و راضی کند. با این حال در قلب زندگی الا یک تهی وجود دارد – خلایی که زمانی با عشق پر شده بود.
او با خواندن دست نوشته ای درباره مولوی، شمس تبریزی، چهل قانون زندگی و عشق متحول میشود. سپس با پشت کردن به خانواده اش سفری را برای ملاقات با نویسنده مرموز این اثر آغاز میکند.
این جستجویی است که با عرفان و آیات صوفی آمیخته شده است. نویسنده، الا و ما را به دنیایی عجیب و غریب میبرد که در آن ایمان و عشق به طرز دلخراشی کشف می شود…
در واقع این کتاب داستان الا روبینشتاین را روایت می کند. زنی در اواخر سی و چند سالگی که در زندگی خود راضی شده است. او انگیزه یا اشتیاق را در زندگی از دست داده است.
داستان در مورد فرار بعید انسان مدرن از چیزی است که در ابتدا به نظر می رسد ناراحتی اجتناب ناپذیر است. این رمان همچنین به عشق عمیق و برادرانه درویش شمس تبریزی و مولوی شاعر و محقق عرفانی می پردازد.
داستان شمس و مولانا از طریق کتابی به سراغ الا میآید که برای کار جدیدش به عنوان دستیار یک کارگزار ادبی در حال بررسی است. آن کتاب، کفر شیرین، رمانی است درباره زندگی دو عارف و دوستان، خانواده ها و دشمنانی که آنها را لمس کردهاند.
وقتی الا کتاب کفر شیرین را می خواند، نسبت به عشقی که شخصیت های کتاب تجربه کرده اند، به طور فزاینده ای از کمبود عشق در زندگی خود آگاه میگردد.
شمس و مولانا در کتاب ملت عشق
چهل قانون عشق نیز داستانی فرعی دارد. این داستان حول محور عشق بین شاگرد و معلم یا استاد روایت میشود. مولانا و شمس. هر دوی این شخصیت ها به تنهایی متکلمان، شاعران و فیلسوفان مسلمان بسیار مورد احترام هستند. ادیبان جلال الدین محمد مولانا را پرخواننده ترین شاعر جهان (به هر زبانی) میدانند. تاریخ شمس تبریزی معلم روحانی مولانا است که به سفر رفت و دیگر برنگشت.
این داستان باستانی تقریباً یک هزار سال است که وجود دارد. شافاک بسیاری از خوانش های شرق شناسانه از این افسانه را برداشت و حفره ها را با تخیل خود پر کردهاستاین رابطه شاگرد و استاد در تصوف رابطهای است که شاید برای بسیاری از بیگانگان عجیب و دشوار باشد. اما شافاک توانسته این مسئله مهم را برای خواننده غربی قابل درک و تشخیص کند.
بررسی شخصیت الا در داستان ملت عشق
الا از قهرمانان رمان است و نویسنده داستان کتاب ملت عشق را از طریق او روایت میکند. کتاب چند ماه قبل از تولد چهل سالگی الا شروع میشود. الا از زندگی و عشق غافلگیر شده است. در حالی که او خانواده ای سالم و شوهری سخت کوش دارد، او به طرز باورنکردنی عمل گرا است. شاید حتی بدبین باشد.
الا فکر نمی کند که عشق جنبه مهمی از زندگی است. در عوض معتقد است که چیزی است که در ابتدا در آغاز روابط وجود دارد و سپس فرسایش می یابد.
واضح است که الا بر اساس رابطه اش با شوهرش این احساس را دارد، زیرا آنها چیزی بیش از دو نفر در یک تخت مشترک نیستند. الا یا تا حد زیادی احساس میکند با اطرافیانش ارتباطی ندارد یا بیش از حد با مردم درگیر است. برای مثال، جینت، دختر بزرگ الا، ویژگیهای کنترلکنندهتر الا را بیشتر میبیند.
زندگی الا عموماً فاقد شور و شوق است. او در طول روایت با معنای داشتن علایق و اشتیاق به عنوان یک مادر خانهنشین سابق که ارتباطش با دنیای بیرون عمدتاً از طریق شوهر و فرزندانش است، دست و پنجه نرم میکند.
به عنوان مادر سه فرزند، زندگی الا بسیار خانگی است. او بخش زیادی از وقت خود را صرف تهیه وعده های غذایی برای خانواده اش می کند یا به فرزندان کوچکترش، دوقلوهای اورلی و آوی، در انجام تکالیفشان کمک می کند.
تحلیل برخی سمبلها و نمادهای کتاب ملت عشق
شباهتهای نمادینی بین طرح داستان در قرن سیزدهم و زندگی الا در زمان کنونی وجود دارد. از این موارد میتوان به این موارد اشاره کرد:
- دوران آشفتگی اجتماعی،
- اختلاف نظر مردم در مورد اعتقادات مذهبی دیگران،
- چهل قانون با سن قهرمان داستان
- قلب ناآرام و عاشق مولانا و الا
- چراغ هدایتی که شمس برای مولانا است، همانطور که عزیز برای الا.
آب
نویسنده در طول متن بارها و بارها بر آب تأکید میکند. کیمیا برای اغوای شوهرش به آب معطر فرود میآید. شمس با بحث در مورد شیوههایی که میتوان زندگی کرد، جریانهای مختلفی را تصور میکند که از یک جویبار میگذرند. هر کدام منحصربهفرد، اما در هماهنگی با یکدیگر کار میکنند، میبافند و خم میشوند تا با یکدیگر سازگار شوند.
درست قبل از مرگ شمس، او باران شدیدی را فرا میخواند تا بر سر قاتلانش که به زودی می آیند ببارد. اینگونه کنترل عناصر را نشان میدهد. در ادامه جسد شمس را در چاهی انداخته و در آب فرو میبرند.
برای مولانا نیز قطرات باران یادآور شمس و یکی از راههایی است که شمس دوباره بر مولانا ظاهر میشود. آب بارها و بارها به عنوان یک روش پاکسازی و آماده سازی مورد استفاده قرار می گیرد، چه پاکسازی و آماده سازی برای عاشق و چه برای مرگ.
معجزه
جادو بارها و بارها ظاهر می شود تا بر خلوص و قدرت شخصیت ها در متن تأکید کند، به خصوص در لحظات آسیب پذیری. کیمیا در فلاش بک خود به دوران کودکی لحظه مهمی را به یاد می آورد که می تواند با مولانا ملاقات کند و از او درخواست قیمومیت کند و نحوه ظاهر شدن روح همسر اولش برای او.
درباره الیف شافاک
الیف شافاک پرخواننده ترین نویسنده زن ترکیه است. او در سال 1971 در استراسبورگ فرانسه متولد شد. او متاهل و دارای دو فرزند است و زمان خود را بین لندن و استانبول تقسیم می کند.
شافاک به دو زبان انگلیسی و ترکی می نویسد. تاکنون 13 کتاب منتشر کرده است که 9 کتاب آن رمان هستند، از جمله:
- حرامزاده استانبول
- چهل قانون عشق (همین کتاب ملت عشق)
- شرافت
شافاک سنت های غربی و شرقی داستان سرایی را در هم می آمیزد. او تلاش میکند صدای زنان، اقلیت ها، خرده فرهنگ ها، مهاجران و روح های جهانی را به گوش برساند.
آثار او از کلیشهها سرپیچی میکنند و از مرزها، از فرهنگها و شهرهای مختلف فراتر میروند. این موارد نشاندهنده علاقه شدید او به تاریخ، فلسفه، فرهنگ، عرفان، تصوف و علوم انسانیست. به همین دلیل کتابهای او به بیش از چهل زبان ترجمه شدهاند.
شافاک همچنین مدرس علوم سیاسی است و در دانشگاه های مختلف در ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و ترکیه تدریس کرده است. او برای چندین نشریه بین المللی روزانه و هفتگی، از جمله گاردین، نیویورک تایمز، ایندیپندنت و ورلد پست/هافینگتون پست نوشته است.
واکنشها به کتاب ملت عشق
وب سایت ایندیپندنت در مقاله ای به قلم Alev Adil این کتاب را اینگونه شرح دادهاست:
این رمان باورهای بنیادگرای اسلامی و غرب مصرفگرای یهودی-مسیحی را به چالش کشده است. در نهایت نیز جستجوی برای معنویت پیشنهاد میکند که میتواند جای خالی هر دو را پر کند. شافاک نویسندهای پرخاشگر و اغلب بحثبرانگیز است. اگر تصمیم بگیرد در این مسیر معنوی ادامه دهد، شک ندارم که سلطه پائولو کوئیلو را به چالش خواهد کشید. چهل قانون عشق با پیام به موقع، تفکر برانگیز و احساس خوبی که دارد، شایسته است که یک پدیده جهانی نشر باشد.
چه ایراداتی به این کتاب وارد است؟
نویسنده این سطور یک فروشنده ساده است. منتقد ادبی یا پژوهشگر تاریخ نیست. با اینحال این ایراد منتقد وب سایت Zirrar را برای شما فرهیخته گرامی بازگو میکند:
آنها وجود ندارند، نه به شکلی که شافاک آنها را ارائه می کند و نه به هر شکلی که در کتاب آمده است. اکثر آثاری که مولانا و شمس به پایان رساندند، اگر نگوییم همه، به زبان فارسی بود. شافاک نه فارسی حرف میزند و نه فارسی میخواند، پس چگونه توانست از میان نوشتههای تبریز و مولانا به فارسی مجموعهای از قوانین (نه یک، دو یا حتی ده، بلکه چهل!) بیابد؟
شافاک در ارجاعات کتاب خود خاطرنشان می کند که به نویسندگان زیر و آثار آنها برای تحقیقات خود مدیون است:
- مثنوی (ترجمه R. A. Nicholson، خاورشناس انگلیسی که اولین ترجمه تحت اللفظی مولانا را به پایان رساند)
- زندگینامه شمس تبریزی نوشته ویلیام چیتیک (نسخه باستانی اولیه)، کلمن بارکس (بر اساس ترجمه نیکلسون و تقریباً کاملاً داستانی)، ادریس شاه (در مورد دقت کار او سؤال وجود دارد)، کبیر و کمیل هلمنیسکی (یک خوب و ترجمه دقیق)، رفیک الگان و فرانکلین دی (من با کار آنها آشنا نیستم)
- اشعار مولانا اثر ویلیام چیتویک و کلمن بارکس (هم غیر قابل اعتماد و هم ضعیف)
- اشعار عمر خیام از ریچارد لو گیلین (ناقص و پر از اشتباهات بی شمار).
میتوان ادعا کرد که شافاک تلفیقی از عقاید و فلسفه ها را از نوشته های مختلف حداقل سه شاعر مسلمان در کتاب ملت عشق ایجاد کرده است. او آنها را به 40 قانون خود تبدیل نموده. تخیل خودش تعیین میکرد که کدام منابع، کدام سطر و کدام کلمه با او صحبت میکند و نه بیشتر. تنها با تکیه بر ترجمههای دیگر (که اکثر آنها از نظر دقت بسیار ضعیف هستند)، باید فرض کرد که تقریباً تمام قوانین ایجاد شده ساختگی هستند. اگر نه از نظر معنا، پس از نظر روحی از اثر اصلی نویسنده.
عشقی که شافاک در کتاب ملت عشق مدام به آن اشاره میکند، عشق انسانی است که غالباً به صورت معنوی و والاتر پوشانده میشود. او فراموش میکند (شاید از روی هدف) عشقی که مولانا و شمس از آن صحبت میکنند معمولاً برای خدا بود، ایده بسیار دینی خدا در اسلام. نه یک نیروی روحانی کیهانی که امروزه بسیاری از تعابیر شبه صوفیانه بر مولانا اعمال می شود.
Reviews
There are no reviews yet.